سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بى‏نیاز از عذر بودن ارجمندتر تا از روى راستى عذر آوردن . [نهج البلاغه]

-:-یک مهاجر از جنوب-:-


نوشته ای برای خود

به نام الله  بخشنده و مهربان

ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند.

خیلی وقته این شعار رو می شناسم ولی بعد از تفکر در مضمون, بر لب آوردن این شعار خیلی سخت شده برای من.

آدم به هرکی دروغ بگه به خودش نمیشه دروغ بگه. آیا من واقعاً اهل کوفه نیستم که علی تنها بماند؟

برای اثبات یکم به تاریخ نگاه کردن هم خوبه. برای مثال روز غدیر مثاله خوبیه.

روز غدیر خم حضرت محمد (ص) وقتی دست امام علی (ع) را گرفت و ایشان را جا نشین خود گزید, ده هزار نفر دیدند و شنیدند که پیغمبر فرمودند: "خداوند شاهد باش که ابلاغ کردم" , و آنها هم شهادت دادند به پیغمبر و به علی تبریک گفتند.

ولی چند ماه بعد همه چیز تغیر کرد, تنها چند ماه بعد و نه بیشتر.

کسانی که به پیغمبر شهادت داده بودند, بعد از وفات پیغمبر (ص), علی (ع) را خانه نشیین کردند.

و اولین کسانی که به امام علی (ع) در روز غدیر تهنیت گفتند همان اولین کسانی بودند که به علی (ع) خیانت کردن.

و از ده هزار نفرروزغدیر تنها چهار نفر با علی (ع)  ایستادند که از آن چهار نفر یکی علی (ع) را هم ترک کرد بعد.

و تنها به خیانت اکتفا نکردند. آمدن درب خانه علی (ع) را سوزاندن و دخت پیغمبر(ع) را پشت در له کردند. و از آن ده هزار کسی نبود که از علی دفاع کند.

روزها گزشت, حسین (ع) به کربلا آمد, روز عاشورا شد, حر ریاحی هم در آخرین لحضات توبه کرد و به لشکر هفتاد و دو تن پیوست.

راستی اگر روز عاشورا در کربلا بودم, با حسین (ع) می بودم یا با لشکر یزید.

شاید گفتن جواب آسان باشد ولی در عمل بسیار سخت. تفکر در عمق مسئله بسیار دشوار چه برسد به عمل.

و من نمی توانم به خود دروغ بگم و در این حال هیچ جوابی ندارم.

به نظر من برای شعار " ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند " اشخاصی مانند مقداد, سلمان و ابوذر غفاری در سحرای الربذة نیاز داشت.

انها واقعا تنهایی علی (ع) را می دونستند. و به همین خاطربا علی(ع) ماندند و تا اخر ادامه دادند.

ایا کسانی مانند آنها می شود در جامعه ما یافت؟

و من که در زمان مهدی(عج)  هستم ایا تنهای او را درک می کنم؟ که شعار "من اهل کوفه نیستم علی تنها بماند" را بر لب بیاورم  

 



hamoudi ::: شنبه 86/6/24::: ساعت 2:45 صبح


نوشته ای برای مریم

 

ان روز که حسین به عالم هستی پای نهاد عشقش بر دل هر آزاده ای نشست. نور الهی بر همیه تارکیها غلبه کرد.

جایی در زمین نماند که ندای هل من ناصرا را نشینیده باشد. آنجا بود که عرش طاغوت به لرزه در آمد. عتر باران سنگ سیه را شکافت, و آنگاه فرشتگان بر آدمیت سجده کردند و ندای حسین فانوس هدایت و کشتی نجات را دادند.

آندم که حسین به خاک بلا پای نهاد. کشتی نجات را به ساحل تشنه لبان آورد. با گلوی تشنه اش, تمام تشنه لبان آزادی را سیراب کرد و با خون پاکش غول و زنجیر مستکبرین را درهم کوبید. فرشتگان آسمان از خون گریستند و زمین درنگی نکرد, بغض خود را شکست و از دلش خون جاری شد و پرچم سرخ حسینی به اهتزاز درآمد. 

یزیدیان به زباله تاریخ پیوستند. و حسین در دل آزادگان ماندنگار شد. و در هر دل آزاده ای حرمی برای حسین ساخته شد. بزر نهضت حسینی در همه جا کاشته شد و بر هر خاکی کربلایی شوکوفا شد. عاشورا هم در زمان آمیخته شد و هر روزمان را عاشورایی ساخت.

کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا شد.

همه جا کربلا و هر روزعاشورا شد و حسین ماندنی ماند که یزید هر زمان و مکان را رسوا و نابود کند.

آری, حسین زنده ماند.

در دلان آزدگان.

آری, حرم حسین تنها در زمین نیست.

و کربلا همه جا شد و درب حرم حسین دلهای عاشقان شد. که هر روز حرم عشق را زیارت می کنند و با وی درد دل می کنند.

آری, ندای هل من ناصراً حسین در هر زمان و مکان می پیچد, کافیست تنها دل را باز کنیم تا بشنویم و ببینیم.

و خواهی شنید فریاد تشنه لبان را که ندا می دهند:

 

( یا لثارات الحسین )

و

( این طالب بدم الحسین )

 



hamoudi ::: یکشنبه 86/6/18::: ساعت 5:45 صبح